یکهو انقدری خوابم گرفت از روی تخت تکان نخوردم. حالا که بعد چند ساعت بیدار شده ام گیج، کرخت و بی حوصله ام. حالم مرا یاد علیرضا می اندازد. وقت هایی که از خواب ظهر بیدار میشد همین بود. حالا کدام گوریست این بشر؟ نمیدانم…هنوز حدود ۳۰۰ صفحه از یکی از کتاب هایی که فردا باید ارایه بدهم مانده! اه سمی. کاش خرس قطبی بودم! الان خودم را برای خواب زمستانی اماده میکردم و جواب MRI و کنفرانس فردا به کتفم بود. بله قبول دارم! خرس فطبی هم که باسی باید غصه اب شدن یخ و برف ها را بخوری! 

کاش حداقل تو دست داشتی سم. از خواب که بیدار میشدم این حالت خمور خمیده ام را میکشیدی توی بغلت. دنیا چه قدر ناچیز است. ما ادمها چه قدر تنها. 


*عنوان از هادی پاکزاد عزیزم. از وقتی بیدار شده ام در سرم اکو میشود.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یو پی اس ، باتری یو پی اس ، اینورتر ، استابلایزر پایگاه خبری میهن خبر اجاره آپارتمان مبله در تهران همیار دانش آموز صبوران همه چیز از همه جا خاکستر زمان سامانه دانلود-موزیک,فیلم و سریال,بازی چت نازباران |اطلس چت|چتروم اطلس|شاهین چت|1200آنلاین|چتروم فارسی یادداشت های یک دانشجو معلم