دراز کشیدم تا درد کمرم بهتر شود. نیم ساعت با تلفن حرف زدم و سعی کردم با یک دست ازادی وسایل را سر جایش بچینم. باید با پدرم تماس بگیرم. خدایا من چرا کارهای مهم را میگذارم دقیقه نود؟

چند روز پیش تمام اتاقم را در ۵ ساعت جمع کردم. تخت را باز کردم، پرده را در اوردم، کتاب ها بسته بندی کردم، لباس ها را هم. 

فکر میکردم اتاقی که در پنج ساعت جمع شد، میتواند در یک روز هم پهن شود. اما، این روز دومی است که من گذر زمان را نمیفهمم و فقط کار میکنم و تا به خودم می ایم ساعت نه شده! 

از کارهای اتاق خیلی نمانده. بیشتر نگران رفتن به دانشگاه و هماهنگی های خوابگاهم. دلم شدیدا تنوع میخواهد! باید هر طور شده از خانه بیرون بروم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Latasha مسکن عمادين سيمين دشت صنایع چوبی کافی pickupthejmar chandtedetes خرید دستگاه نانو استیم از بانه - قیمت دستگاه نانو استیم ارجینال وبگاه شخصی محمد عنبرسوز دین و مذهب Kim فروشگاه اسباب بازی سامی تویز